تو ای عزیزی که به من سر می زنی اگه یه روز آسمون دلت ابری شد، از دست زمونه و آدمهاش خسته شدی،حتی نفس کشیدن هم برات تکراری شد! یا شاید اگه دست روزگار، نقاش خاطره های بد شد، قلبت رو شکست و اشکت رو جاری کرد، اگر میون اینهمه فکر و خیال، یاد من افتادی، یاد نوشته های ساده من، دلم میخواد غصه ای به غصه هات اضافه نکنم دلم میخواد برای چشمه چشمهات، آب حیات نباشم.شاعر غزل های پاره پاره و قافیه های دلشکسته نباشم. اگه یه روز دلت گرفت، از ته دل بگو... خدایا!وگفتگو کن با تنها کسی که میتونی بهش بگی: خدای من! و بشنو! صدایی که میگه: بله! بنده من! اگه صداش رو شنیدی، بعداز همه دردو دل کردن ها، آروم شدن ها... بعد از اینکه گل خنده به روی صورتت برگشت، یه خواهش کوچیک! اگه قبول کنی. برای من هم دعا کن.اگه یه روز آسمون دلت ابری شد، برای من هم دعا کن

בلم برای ڪسی تنگ است ڪـہ طلوع عشـــق را بـہ قلبمـטּ هـــבیـہ مــــی בهــــבבلم برای ڪسی تنگ است ڪـہ با زیبایی ڪلا مش مرا בرعشقش غرق می ڪنـــבבلم برای ڪسی تنگ است ڪـہ تـنـــــم آغــــــــــوشـــــــش را مــــی طلــــــــــبـــــــבבلم برای ڪسی تنگ است ڪـہ قلـ♥ــب مטּ بـرای בاشتنش عـمرها صـبر می ڪنــבבلم برای ڪسی تنگ است ڪـہ בیــــــــگــــــــر جــایــــــے בر قل

گرچه سكوت بلندترين فريادعالم است ولي گوشم ديگرطاقت فريادهاي تو را نداردعزیز دلم كمي با من حرف بزن________________________کلاس عشق ما دفتر ندارد،شراب عاشقی ساغر ندارد،بدو گفتم که مجنون تو هستم،هنوز آن بی وفا باور ندارد________________________ترس از دست دادنت منو پیر کردتنهایم نزاردلم طاقت ازدست دادنت رو ندارهمواظبم باشغمگینم نکن.)) آه که چه پیر و غمگینم امروز ((*************************کاش می دانستیکه کسی هست که احساس تو را می فهمدکه کسی از تب عشق تو دلش می گیردکه کسی از غمت امشب به خدا

به آتیش نکشون خونمومنتورو کم دارم وتو دلدیوونمواگه یه روزی برسهمنوتوقدر هم و بدونیمیا که تو لحظه های سخت کنار هم بمونیماگه ترکم می کنی نگو کار سرنوشتهیه روز اگر لج نکنیم دنیا مث بهشتهبسه باچشماتتوبه آتیش نکشون خونمومنتورو کم دارم وتو دلدیوونموکافیه از توقلبت این کینه رو بندازی دوراونوقت دیگه مال همیم، چش حسودامون کورچرا میگی خوشبختی دنبال دیگرونهچرا راه دور بریم،عشقکنارمونهبسه باچشماتتوبه آتیش نکشون خونمومنتورو کم دارم وتو دلدیوونمواگه یه روزی برسه من وتوقدر هم و بدونیمیا که تو لحظه های سخت کنار هم بمونیماگه ترکم می کنی نگو کار سرنوشتهیه روز اگر لج نکنیم دنیا مث بهشتهتوکه هرچی گفتی، گفتم چشم قبولهتوهم بزنغرورت و بشکن مگه شاخ قوله!بسه باچشماتتوبه آتیش نکشون خونمومن

نا امیدهامیده من دوباره ته کشیدهلحظه به لحظه فکرنا امیدیاین لحظات امونم و بریدهاون که می گفت بادستایدلمناز قفس بی کسی آزاد شدچی شد که باگریهیمنشاد شدبا شبنماشکمنآغاز شداز وقتی رفت یه روز خوش ندیدمخواستمدلم یه گوشه ای بمیرهخسته شدم چهانتظارسختییکی بیاد جونمنو بگیرهقلبمناز تپیدنش خسته شدنبضم با ضربه های معکوس مردقلبمناز خستگی خوابش گرفتایندلنا امیدو مایوس مردشاید صدای زخمیهدلمنمرحم زخم هایدل توباشهشاید که قصه یجداییمننزاره هیشکی از کسی جداشه

بودهترک هایقلبم،شکستتوبودهمنو با یه لبخند، به ابرا کشوندیبا یک قطرهاشکت، به آتیش نشوندیمدارا نکردی، بادلواپسیم روندیده گرفتی،غمبی کسیم روبا این آرزویی که بیتومحالهیه شب خواب آروم، فقط یک خیالهچقدر حیفه اینعشق، همینجور هدر شهیکی ازمنوتو، بره در به در شهباید سر کنم با، همین جای خالیحالا تو نبودن، بگو در چه حالیمدارا نکردی، بادلواپسیم روندیده گرفتی،

تعداد صفحات : 9

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد